اصولا نابینا بهدلیل مشکلات خاصی که دارد با موانع بسیاری در جامعه و زندگی روزمرهاش مواجه میشود. عدهای از مردم این تصور را در ذهن میپرورانند که درصورت نابینا شدن و نابینا بهدنیا آمدن یک فرد، کار و فعالیت اجتماعی برای او تمام شده است، درصورتی که این تصور و ذهنیت اشتباه از یک نابینا باعث ارتباط غیراصولی مردم و نابینایان میشود. برای از بین بردن تصورات نادرستی که مردم از نابینایان دارند و عدمدرک صحیح آنها از تواناییهای یک نابینا لازم است که مردم و نابینایان تعامل بیشتری داشته باشند.
نابینا باید به اجتماع پا بگذارد و به سفر برود. سفر باعث تحرک و بالا بردن روحیه و اعتماد به نفس، افزایش اطلاعات عمومی مخصوصا اطلاعات تاریخی و جغرافیایی و حس همکاری در کارهای گروهی و خروج از انزواطلبی و گوشهنشینی میشود. نابینایان معمولا با اعضای خانواده به سفر میروند اما این سفرها بسیار مختصر بوده و نمیتواند جوابگوی انسانهایی که خواهان دانستن و کنکاش بیشتر از دنیای پیرامون خود هستند باشد. سفر برای نابینا باید به روش صحیح و با رعایت اصول سفر و مراعات حال شخص نابینا باشد. برای برگزاری چنین سفری لازم است که با اخلاق و روحیات نابینایان آشناباشیم. آنها معمولا کمتوقع، حرفشنو و منطقی هستند؛ در سفر انعطافپذیری خاصی دارند و با دقت به توضیحات گوش میدهند، گرچه قدری کند هستند و باید برایشان زمان بیشتری در نظر گرفت.
توضیحاتی که برای آنها درنظر گرفته میشود باید دقیق و کامل باشد تا بتوان از طریق توضیحات جامع و کامل گوینده درباره شیء و مکان باستانی، این حس را به نابینا داد که آن مکان و شیء را درک کند (در صورتی که شیء یا مکان قابل لمس نباشد، مثل اشیای پشت ویترین یک موزه یا یک صخره که در دوردست قراردارد). حادثه همیشه در کمین است اما با حضور یک همراه مجرب، احتمال بروز حوادث به حداقل میرسد. ما نباید به خاطر وقوع حادثهای که شاید هیچگاه رخ ندهد نابینایان را از رفتن به سفر محروم کنیم.
در ضمن برای برگزاری تورهای نابینایان باید تمهیدات خاصی درنظر گرفته شود؛ برای مثال برگزاری یک بازی براساس تواناییهای نابینایان در داخل اتوبوس توصیه میشود.
جعبه مسابقه: بازی به این روش است که تعدادی سوژههای گوناگون را به خط بریل نوشته و در داخل یک جعبه قرار میدهیم و فرد نابینا با برداشتن یکی از این کاغذها از داخل جعبه و خواندن آن، با توضیحاتی که برای دوستان خود میدهد از آنها میخواهد که به سوژه مورد نظر اشاره کنند و این کار به نوبت انجام میشود.
استفاده از موسیقی که معمولا نابینایان بهصورت تخصصی با آن آشنا هستند، میتواند مورد استفاده قرار گیرد (نابینایان به یکی از سازها معمولا آشنا هستند ) البته بعضی از آنها از صدای خوبی برخوردارند و گاهی تقلید صدا را بهخوبی انجام میدهند.
وجود یک راهنمای مجرب با فن بیان بالا در کیفیت تورهای نابینایی تأثیر مستقیم دارد.
مردم و البته راهنمایان باید بدانند:
1) نابینا تنها یک مشکل دارد و آن اینکه نمیبیند ولی سایر حواس او بسیار دقیق کار میکند و البته این موضوع محدودیتهایی را به او تحمیل میکند اما یقین داشته باشید که به کمک فناوریهای جدید و تلاش خود آنها این محدودیتها بسیار کمتر به چشم میآیند.
2) همه نابینایان را به یک چشم نباید نگاه کرد. آنها دارای خصوصیات اخلاقی، فکری و فرهنگی متفاوتی هستند و همین امر ما را ملزم میکند که با این عزیزان با درایت بیشتری ارتباط برقرار کنیم.
3) در مورد افراد نابینا از هیچ لفظی غیر از «نابینا» استفاده نکنید، حتی لفظ روشندل نیز مناسب این افراد نیست زیرا روشندلی امری کاملا جدا از نابینایی است و ارتباط خاص با دیدن یا ندیدن ظاهری ندارد. کلمه نابینا مناسبتر است چون نه احساس ترحم را منتقل میکند و نه مانند برخی الفاظ دیگر توهینآمیز است و در حقیقت واقعیت را در خود نهفته دارد.
4) در هنگام صحبت کردن با یک فرد نابینا مستقیما به او نگاه کنید و صدای خود را بلند نکنید و اگر سؤالی از او دارید حتما از خود او بپرسید نه از همراهانش چون این باعث آزردگی خاطرش میشود. در ضمن از به کار بردن عبارتی مانند «آیا فلان فیلم را در سینما یا تلویزیون دیدهاید؟ یا کیف مرا دیدهای؟ نترسید زیرا اینها اصطلاحات معمو و روزمره هستند و خود آنها نیز از اینگونه عبارات استفاده میکنند و کلا رفتار عادی با یک نابینا یک اصل است و باعث آسودگی خاطر و آرامش نابینا میشود.
5) در هنگام برخورد با یک نابینا که شما را خوب نمیشناسد، حتما خودتان را معرفی کنید و از به کاربردن جملاتی مانند «مرا میشناسی یا نه؟» خودداری کنید.
6) از دادن تذکر به نابینا نهراسید، اما تذکر به شکل خصوصی و محتاطانه و تا جایی که امکان دارد بهطور غیرمستقیم باشد.
7) در انجام دادن کارهای شخصی یک فرد نابینا، پیشقدم نشوید. آنها معمولا کارهای شخصی شان را بهنحو احسن انجام میدهند مگر اینکه متوجه شوید وی نمیتواند از عهده انجام آن کار برآید یا خودش از شما کمک بخواهد.
8) اگر خواستید فرد نابینایی را در راه رفتن راهنمایی کنید، بهترین روش این است که اجازه دهید خود او نحوه راهنمایی را تعیین کند. بعضی از آنها ترجیح میدهند که فرد بینا دستشان را بگیرد و بعضی دیگر مایلند که بازوی طرف مقابل را بگیرند. وسواس بیش از حد در موقع راه رفتن و راهنمایی کردن جایز نیست. بهطور مثال برای رسیدن به پله فقط کافی است که از سرعت خود با احتیاط بکاهید و بدانید که یک نفر در کنار شما راه میرود و باید علاوه بر موانع پیشروی خودتان، به موانع پیش پای او هم توجه داشته باشید. در هنگام جدا شدن از یک نابینا حتما بهنحوی، اطلاع دهید که محل را ترک میکنید.
در هنگام پیمودن راه در مسیرهای پر خطر مانند کوه ، نابینا باید در سمتی قدم بردارد که امنتر باشد.
9) از خیره شدن به یک فرد نابینا جداً خودداری کنید چون این امر باعث آزردگی همراهانش میشود.
10) اگر سایر حواس نابینایان قویتر است شاید دلیل آن لزوما جایگزنی این حواس بهجای حس بینایی است. ما نباید به خاطر بالا بردن روحیه آنها بهطور کاذب از آنها بهعنوان افراد خیلی باهوش و نابغه یاد کنیم، اگرچه آنها دارای حافظه قوی در به یاد سپاری اعداد و تن صدای اشخاص هستند اما همانطور که قبلا توضیح داده شد داشتن رفتار عادی با نابینا بیشتر توصیه میشود.